حاشیە نشین های اروپا

کتاب حاشیه نشین های اروپا

 فرهاد پیربال

به ترجمه مریوان حلبچه ای و چاپ انتشارات ثالث.

این کتاب دربردارنده مجموعه ای از داستان ها به قلم نویسنده ای کرد است که هویت از مفاهیم اصلی آن هاست. تعدادی از این داستان ها پیرامون کردهای عراق و ظلمی است که به دلیل تاثیر حکومت بعث بر آن جامعه روا داشته می شود و مابقی آن ها حول زندگی مردم شرق در اروپاست که در حقیقت جایی در بطن جامعه ندارند.

گزیده ای از کتاب

آن جا خالی و خلوت بود. به دور دست نگاه کردم دیدم چندتایی شتر زیر نخل های خرما بسته شده اند، در آن لحظه ناگهان از خلوتی سهمناک آن بیابان وحشت کردم، تنهایی و سرگشتگی عمیقی حس می کردم. به سرم زد فرار کنم و خودم را نجات بدهم، اما به نظرم کار درستی نبود.

می خواستم همه، حتی رئیس هم مطمئن شوند که هیچ چیزی را مرتکب نشده ام و حق دارم آزاد باشم. بی آن که بخواهم، ناخودآگاه گویی رابطه ای پنهان و علاقه ای قدیمی و صمیمانه مرا به طرف رئیس بکشاند، به سلول زندان برگشتم، نزدیک تخت خوابش رفتم و ایستادم، به سر و گوشش نگاهی انداختم، دست دراز کردم و بی صدا بازوی رئیس را گرفتم و تکانش دادم، گفتم: «جناب رئیس.»…